مصاحبه با دکتر بهرام الهی، فرزند استاد الهی و امانتدار اندیشهی او، در روزنامهی L’être et l’esprit (چاپ فرانسه) به مناسبت انتشار کتاب مبانی معنویت فطری.
در کتاب « مبانی معنویت فطری » شما یک مشی نوین در معنویت را ارائه میدهید. معنویت را چگونه تعریف میکنید؟
معنویت، علمی است که امکان به کمال رساندن انسان را فراهم میکند. یعنی معنویتی که در آن فطرت اولیهی انسان به فعل برسد. معنویت را میتوانیم علم تجربی کاملی در نظر بگیریم که ما را به شناخت حقوق و وظایفمان هدایت میکند. این اصل اساسی در هر معنویت حقیقی است. از این منظر، باید با معنویت به صورت یک علم برخورد کرد، علمی مانند سایر علوم تجربی. مواد آموزشی آن را باید قدم به قدم آموخت، فهمید، عمل کرد، تجربه کرد، جذب کرد و تحلیل برد، و پیش رفت تا به آگاهی کامل از «خود» و قوانین حاکم بر رشد خود رسید. به این نکته هم باید اشاره کنم که این فرایند با مرگِ جسم پایان نمییابد. جسم وسیلهای است موقت اما لازم برای ساختن پایههای پیشرفت روحی در آینده.
اگر از «معنویت فطری» صحبت میکنم، به این دلیل است که معنویت در صورتی میتواند کارساز باشد که با فطرت حقیقی و احتیاجات اساسی معنوی انسان سازگار باشد. روح انسان، مانند جسم او احتیاج به تغذیه دارد. همانطور که غذاهای مسموم برای جسم وجود دارند، غذاهای مسموم معنوی هم هست. برای مثال، وقتی به یک اصل تحریف شدهی الهی یا اصلی که مبدأ آن الهی نیست، عمل شود، «خودِ» حقیقی فرد مسموم میشود. معنویتی را باید عمل کرد که بتواند روح را تغذیه کند و پختگی تدریجی و رشد طبیعی آن را تضمین کند. معنویت فطری، با تکیه بر اصول اصیل الهی که مطابق با طبیعتِ «خودِ» حقیقیِ ماست، این نیاز را برآورده میکند.
این اصول در قواعد نسبتاً سادهای که مشترک همهی ادیان است خلاصه میشود: مبارزه با نقاط ضعف خود تا زمانی که بتوانیم تعادل کاملی بین افراط و تفریطهای آن برقرار کنیم؛ خالق را حاضر و ناظر بدانیم، با این اطمینان که او خیرخواه و مربی است؛ و در همه حال سعی کنیم رضایت او را بهجای بیاوریم؛ رفتار مناسب با دیگران داشته باشیم، به این معنا که حقوق آنها را محترم بشماریم، و به اصول اساسی اخلاق و دین عمل کنیم. این اصول، اساس نظم و آسایش در اجتماع است و بین زندگی معنوی و مادی ما تعادل برقرار میکند. عمل به این اصول، مستلزم آن است که هر کس زندگی اجتماعی فعالی داشته باشد.
در فرایند کمال، نقش ایمان به مبدأ چیست؟
همانطور که اشاره شد، نتیجهی عمل به معنویت، رشد متناسب روح است تا روح بتواند فطرت اولیهی خود را تحقق بخشد و آن را به کمال برساند. در این فرایند، ایمان نقشی اساسی دارد و انگیزهی لازم برای پیشرفت را فراهم میکند. ایمان را میتوان به کشش به سوی الوهیت و یکتا تعبیر کرد. در نتیجه هر چه ایمان بیشتر باشد، کشش به سوی الوهیت و همچنین میل به پیشرفت روحی بیشتر خواهد شد. روح، منشأ فراعلی دارد، و از این جهت است که فقط انرژی فراعلی از سوی مبدأ حقیقی میتواند این پیشرفت را تضمین کند. مدیتیشن طبیعی یا توجه دائمی، امکان برخورداری از این انرژی را فراهم میکند. در توجه دائمی، فرد در هر حالی خدا را حاضر و ناظر میداند و میکوشد اعمال و رفتارش مطابق با رضای او باشد. شناخت عمیق اصول اساسی اصیل و عمل به آن، انسان را به تدریج به سطحی از دانش و تجربهی معنوی میرساند که میتواند در هر شرایطی رضایت خالق را تشخیص بدهد و مطابق آن عمل کند.
همچنین ایمان، امکان دریافت آموزشهای متناسب با رشد متعادل بُعد معنوی انسان را فراهم میکند. گر چه خالق همواره رشتهی هدایتش را در زمین قرار داده است، اما نیروهای وسوسهگر فراوانی هم در حال فعالیتاند. در این حال چگونه میتوان هدایت حقیقی را از هدایتهای کاذب تشخیص داد؟ در اینجا هم فقط ایمان است که میتواند ما را در تشخیص هدایت صحیح و محافظت از سقوط در درههای گمراهی یاری دهد و به سمت کمال هدایت کند.
وقتی صحبت از ایمان میشود، منظور ایمان خالص و صادقانه به مبدأ حقیقی است. نه تخیلات ذهنیمان. اگر ایمان، خالص و صادقانه نباشد یا به مبدئی کاذب اتکا داشته باشد، از تأثیرات مثبت ایمان بیبهره میماند. ایمان صادقانه سبب میشود خداوند حس حقیقتیاب انسان را بیدار کند. این حس مانع میشود انسان فریب دکانداران دینی را بخورد.
انسان برای رشد و پیشرفت روحی نیازمند چیزی است که آن را به «نور الهی» و «گرمای الهی» تعبیر میکنیم. نورِ الهی، علم معنوی است؛ یعنی همان مجموعهی اصول اخلاق اصیل با منشأ الهی است که عمل به آن میتواند شناخت کافی بدهد و به اصطلاح، آن علم معنوی را در وجود تحلیل برد. از سوی دیگر، گرمای الهی، همان عشق الهی است؛ عشق به خالق. این عشق، انگیزه و تحرک لازم را برای عمل به فرد میدهد.
ایمان سبب میشود به میزان مناسب، گرما و نور الهی جذب وجود شود؛ از این روست که در هر مرحله، ایمان ضروری است. علاوه بر آن، ایمان، مانع رخنهی عناصر بیماریزای روحی میشود که میتواند موجبات ضعف و بیماری روح را فراهم آورد. به این موضوع باید توجه داشت که همه در معرض ابتلا به این عوامل بیماریزا قرار داریم. از سوی دیگر، ایمان، در فرایندی که فرد را به تسلط بر نقاط ضعف خود هدایت میکند، نقش اساسی دارد. همچنین میتواند عوارض جانبیِ ناشی از مبارزهی نامناسب با نقاط ضعف درونی (مانند عقدهها) را از بین ببرد یا لااقل ضعیف کند. در کل، ایمان اصلیترین ابزار برای جذب انرژی الهی به منظور غلبه بر نقاط ضعف است. بنا بر این، ایمان صادقانه به خدای حقیقی را میتوان زیر بنای سیرکمال معنوی دانست.
به نظر میآید که از نظر شما، عمل به معنویت در طول زندگی روزمره اهمیت زیادی دارد، میتوانید توضیح بیشتری بدهید؟
معنویت در قالب سنتی آن، فرایندی است که باید دور از اجتماع به آن پرداخت، ولی باید به این نکته توجه داشت که معنویت و زندگی اجتماعی در تعارض نیستند. هدف از معنویت، تکامل روح است. بنا بر این، اجتماع بهترین محیط برای پرورش صفات مثبت انسانی است. زیرا تنها در محیط اجتماعی است که دائم با همنوعان خود برهمکنش داریم. اگر در هر زمان و هر مکان، به هر رویدادی با دیدی معنوی نگاه کنیم، و در زندگی روزانهی خود بکوشیم افکار و اعمالی مطابق با اصول معنویت فطری داشته باشیم، هر عملی، معنوی میشود و دیگر لازم نیست زمان یا مکان جداگانهای را برای عمل به معنویت در نظر بگیریم.
عمل به معنویت در زندگی روزمره، یعنی در تمام لحظات زندگی حضور خالق را احساس کنیم و به یاد داشته باشیم که تنها نیستیم و نیرویی مهربان اما دقیق مراقبمان است و سعی کنیم در هر کاری مطابق با رضایت او رفتار کنیم. این حالتِ توجه دائمی به مبدأ، انگیزهی مثبت و انرژیای در ما میدمد تا به خودشناسی توجه کنیم و اعتماد بیشتری به رابطهی خود با مبدأ پیدا کنیم. همچنین، توجه دائمی، اطمینان و آرامش درونیمان را تقویت میکند. عمل به معنویت فطری باعث میشود کمکم حوزهی ادراکمان وسیعتر و عمیقتر شود، تا جاییکه بتوانیم پاسخ سؤالات خود را بیابیم. از سوی دیگر، معنای دیگر معنویت این است که در رفتار خود با دیگران حقوق آنان را رعایت کنیم. به عبارت دیگر، آنچه را برای خود میپسندیم، برای دیگران نیز بپسندیم. اما این مانع نمیشود که از حقوق خود به وقت ضرورت دفاع نکنیم.
معنویت فطری به ما میآموزد، که «بدی» ماهیت خلقتی ندارد، بلکه حاصل اختلال در کارکرد موجوداتِ مسئول مثل انسان است. بنا بر این، انسان وظیفه دارد با بدی مبارزه کند، اما این بدان معنی نیست که مردم را بد ببیند یا برای آنها بد بخواهد. اینجاست که عفو و گذشت معنی پیدا میکند و مدارا و دلسوزی اهمیت مییابد.
به طور خلاصه، عمل به معنویت یعنی توجه دائم در زندگی عادی و روزانه به درونِ خود (خودشناسی)، به دیگران (رعایت حقوق) و به مبدأ (توجه).