رساله‌ی حاشیه بر حق‌‌الحقایق (۱۳۴۶ش/۱۹۶۷م) حاوی توضیحاتی است بر برخی اصطلاحات کتاب شاهنامه حقیقت یا حق‌‌الحقایق (۱۳۴۵ش/۱۹۶۶م) اثر حاج نعمت‌الله مکری جیحون‌‌آبادی، پدر استاد الهی. شاهنامه‌ حقیقت، منظومه‌ا‌ی است با بیش از پانزده هزار بیت، که در طول چهل روز سروده شده است. استاد الهی نقل می‌کند که پدرش در اتاق قدم می‌زد و این ابیات را روان می‌سرود و او به سرعت آن‌ها را یادداشت می‌کرد.

شاهنامه‌ حقیقت یا حق‌‌الحقایق، تاریخ ادیان و مدارج و احوال انبیا و اولیا و چهره‌های برجسته‌ی تاریخ بشر را از منظر خاص حاج نعمت‌الله با تکیه بر غایت‌مندی جهان یا سیر تکامل معنوی مخلوقات شرح می‌دهد. در این کتاب، خاصه در حکایت ظهور‌های متوالی مظهرات و نمایندگان الهی، بیان می‌شود که چگونه اینان در هر دوره‌ به منظور هدایت انسان پا به عرصه‌ی وجود می‌گذارند. در آخرین بخش کتاب شاهنامه حقیقت، حاج نعمت‌الله به رسالت معنوی خود نیز اشاراتی دارد.

استاد الهی، در این رساله، پاره‌ای اصطلاحات پیچیده و تعبیرات شاعرانه‌ی پدر را توضیح می‌دهد؛ از جمله مسائلی چون ابهامات وقایع تاریخی، موضوع مظهریت و به طور کلی، آنچه که در کتاب ممکن است متناقض‌ به چشم آید. رساله‌ی حاشیه بر حق‌الحقایق بر این اصل تأکید دارد که غالب مطالب شاهنامه حقیقت از زمره‌ی افسانه‌های اساطیری نیست،‌ بلکه مبتنی بر واقعیات رمزآمیز باطنی است.

بخشی از رساله حاشیه بر حق‌‌الحقایق

موضوع تساوی خلقت از نظر خالق

[ ابیات ۱۱۲۹ تا ۱۱۴۹ حق‌‌الحقایق شرح آفرینش گونه‌های مختلف روح است که ارواح نورانی، ظلمانی و ناری را نام می‌برد. استاد الهی تعبیر جبرگرایانه‌ی این بند را به شرح زیر تفسیر می‌کند:] به طور کلی مراتب خلقت از طرف رب‌العزة، مانند الوان مختلفه است که فرد فرد رنگ هر یک از آن‌ها (اعم از سفید و سیاه و سبز و قرمز و آبی و زرد و غیره) در عرض یکدیگر و شئون واحد قرار دارند. ولی از نظر مناظر رنگ‌آمیزی و ترکیبات نقاشی، در رنگ‌آمیزی و طراحی هر نقشی کیفیت و اثر خاصی برای بینندگان مترتب خواهد بود…

همچنین اگر یک داروی شفابخشی به کام بیمار تلخ و بدمزه باشد و بالعکس سم مهلکی فرضاً به کامش شیرین و خوشمزه آید، نمی‌توان ظاهر امر و ذائقه‌ی شخص بیمار را ملاک تشخیص و مناط اعتبار قرار داد. مضافاً اگر بر حسب سلیقه و قرارداد بشری بین ارزش اشیایی تفاوت فاحش باشد (از قبیل فلزات طلا و نقره و مس و آهن و احجار کریمه و سنگ خارا و غیره) شرط اساسی نیست، زیرا بر حسب ماهیت خلقتی و خاصیت ذاتی مساوی خواهند بود. کما اینکه کاری از آهن و مس و سنگ خارا در موقع خود ساخته است که از طلا و نقره و جواهر بر نمی‌آید. و قس علی‌هذا سایر موجودات.

بنا به مراتب اگر به علت و سبب عواملی مانند: عوامل ارثی، یا اثر تغذیه، یا تأثیر تربیت محیط، یا به سبب عارضه‌ای از عوارض نفسانی، یا بنا به ‌مقتضیات زمانی و مکانی و غیره، عمل یا اعمالی از کسی ناشی شود که بر خلاف دستورات دینی و اخلاقی و تکالیف وجدانی و شئون و مصالح اجتماعی و عقول انسانی باشد، ارتباطی به عین ذات و ذاتیات ماده و ماهیت خلقتی ندارد تا توهم جبر و تفویض به ذهن خطور نماید. به عبارت واضح‌تر، خداوند تبارک و تعالی، یعنی خالق مخلوقات و صانع مصنوعات و واجد موجودات، هیچ‌گاه در صنع خود بد و بدی نیافریده است تا نسبت اعمال زشت ذاتاً به صنعت خلقت داده شود. روی این اصل هر عمل یا اعمال زشتی از هرکسی صدور یابد، به علت یا سبب عوامل و عوارض فوق‌الذکر و پیروی از هوای نفس اماره می‌باشد، نه مشیت الهی و خلقت ازلی.

فلذا اثرات همان ذرات خلقت ظلمانی و دودی و ناری مندرجه… هرگاه برای آنچه که خلقت شده‌اند استعمال شوند، هیچ‌گونه واکنش بد و ناپسندی نخواهند داشت. کما اینکه استعمال آلت برنده اگر جهت رفع ضروریات مایحتاج مشروع باشد، مانند ابزار جراحی پزشکی جهت رتق و فتق اعضای بیمار و قطع و فصل نمودن عضو فاسد مستحسن است، و اگر با آن آلت برنده تعمداً مرتکب قتل نفس بی‌گناهی شوند، زشت خواهد بود. پس، در هر صورت عمل استعمال‌کننده ارتباطی به عمل صانع ندارد.

خلقت بشر از خاک

[ابیات ۱۵۳۳ تا ۱۶۲۷ کتاب حق‌الحقایق در مورد خلقت بشر از «زرده‌گل» و «سیاه‌‌گل» است. استاد الهی می‌کوشد که این مفاهیم را به روشنی شرح دهد:] بارها تذکر داده شده که دائر مدار گردش کائنات و خلقت موجودات روی پایه‌ی علت و معلول، و سبب و مسبب قرار دارد و از طرفی، به قاعده‌ی علمی ثابت شده است که شیئیت هر شیئی و موجودیت هر وجودی به سبب دو جنبه‌ی منفی و مثبت یا طبایع متضاد صورت می‌گیرد… . بنا به حکمت ‌اقتضای طبیعت، [آدم] از دو جنبه‌ی منفی و مثبتِ نور و ظلمت یا به عبارت دیگر، زرده‌گل و سیاه‌گل مخلوق گشته. زیرا همان‌طوری‌که تا صفحه‌ی مسطحی به رنگ‌های متضاد مانند سیاه و سفید و غیره طراحی نشود نقشی پدید نمی‌گردد، و تا دو سیم منفی و مثبت به هم نپیوندند برق تولید نمی‌شود، تا روحی هم به آن شفافیت و رقیقیت با جسمی به آن غلظت و کدورت به هم ممزوج نشوند، حیات و ادراکی نخواهند یافت و امثال ذلک، بنا بر این “زرده‌گل” به تشبیه همانا: روح مجرد رحمانی از عالم ملکوتی یا جبروتی است، و “سیا‌ه‌گل” به تشبیه همانا: نفس اماره‌ی شهوانی از ماده و صورت عالم جسمی یا ناسوتی است که نتیجه‌ی امتزاجشان علاوه بر تأثیرات حیاتی و ادراکی، منشأ اعمال زشت و زیبای بشری نیز خواهد بود.