موسیقی استاد الهی ریشه در سنتی دارد که طی قرنها پنهان مانده بود. این موسیقی، تا چندی پیش، تنها در جمع اندکی برای عبادت و مراقبه نواخته میشد. استاد الهی خود هرگز برای عموم ننواخت، او همواره به قصد مراقبه، گاه در تنهایی و گاه در میان جمعی محدود از خانواده یا دوستان به آن میپرداخت. قطعاتی که از او باقی مانده، اکثراً مربوط به اواخر دوران زندگی اوست که توسط افراد خانواده و با دستگاههای خانگی ضبط شده است. نوارهایی نزدیک به حدود چهل ساعت، که تا کنون بخشی از آنها انتشار یافته است. موسیقی او بر همهی کسانی که نوای آن را شنیدهاند، حتی موسیقیدانان مشهور و صاحبنام، بسیار تأثیرگذار بوده است.
از تاریخ ۱۴ مرداد تا ۲۱ دی ۱۳۹۳ (۵ اوت ۲۰۱۴ تا ۱۱ ژانویه ۲۰۱۵) نمایشگاهی در موزه متروپولیتن شهر نیویورک با نام «تنبور مقدس: هنر استاد الهی» به منظور معرفی موسیقی استاد الهی و نقش او در متعالی ساختن این هنر، چه در زمینهی فن و اجرا و چه در زمینهی غنای رپرتوار برگزار شد.
کودکی استثنایی
استاد الهی در محیطی به دنیا آمد که از قرنها پیش، موسیقی معنوی جزئی از زندگانی روزمرهی ساکنان آن بود. او از کودکی علاقه و استعدادی استثنایی در موسیقی از خود نشان داد، خاصه در نواختن تنبور، ساز برگزیده در سنتی که خود و پدرش میراثدار آن بودند. پدرش، حاج نعمتالله، که خود در تنبور از اساتید بزرگ زمان بود، در ابتدا آموزش او را بر عهده گرفت. نورعلیِ خردسال زمانی که به آموختن تنبور مشغول شد به قدری کوچک بود که دستهایش به پردههای تنبور معمولی نمیرسید و پدر اجباراً از یک ملاقهی چوبی، برای او تنبوری مناسب ساخت.
در میان دوستدارانی که از سایر مناطق ایران و گاه کشورهای مختلف مشرق زمین به دیدن حاج نعمتالله میآمدند، بسیاری نوازندگان زبده بودند. کودک، وقت زیادی را با این زائران میگذراند و آنها، به درخواست پدر، رموز هنر خود را به او میآموختند. همچنین هر بار که کودک به همراه پدر به مناطق مختلف میرفت، تنبورنوازان محلی، دانستههای خود را به این کودک استثنایی میآموختند.
بدینترتیب، استاد الهی از اوایل کودکی با ظرایف فنی موسیقیهای کردی، لری، فارسی، ترکی، عربی و حتی هندی آشنا شد. قابلیتش در موسیقی چنان بود که در شش سالگی، نوازندگی و شناختش از رپرتوار آهنگها، تحسین همگان را برمیانگیخت و در نه سالگی، استاد تنبور محسوب میشد و دیگر کسی در حضور او، از روی احترام، ساز نمینواخت. دورهی دوازده سالهی ریاضت او که در همین سن آغاز شد به او امکان داد تا پیوندش را با ساز عمیقتر کند و عرصههای ناگفتهی موسیقی معنوی را یکی پس از دیگری درنوردد. در همین ایام بود که گاه شبها تا صبح با تنبور مشغول راز و نیاز و سیرهای روحانی بود و به گفتهی خودش، پردهها بالا میرفت و نادیدنیهای عالم غیب بر او آشکار میشد. شاید همین عوالم بود که ارتباطش را با موسیقی معنوی و بهخصوص تنبور مستحکمتر کرد به طوری که همیشه، یکی از اشتغالات مهم روزانهاش، پرداختن به موسیقی بود.
زمانی که جوان بودم، خانهای داشتیم که از هر لحاظ آماده بود… من در آنجا به تنهایی اتاقی داشتم و گاهگاهی شبها تنبور در دست میگرفتم و مشغول ذکر میشدم….گاهی میدیدم آفتاب از پنجره آمده و اتاق را روشن کرده و روز شده و من از سر شب همین طور مشغول نواختن و ذکر بودهام.
زمانی برایم کبکی آورده بودند. این کبک عاشق صدای تنبور شده بود. وقتی تنبور دست میگرفتم بغلم مینشست و کمی بعد مست میشد و صداهای خوش سر میداد و دست مرا چنگ میگرفت و نوک میزد. خلاصه از مستی کلافه میشد. شبها روی طاقچهی اتاقم میخوابید. یک بار صبح زود موقعی که میخواستم بخوابم آواز خواندنش گرفت، به او تشر زدم ساکت شود. فوراً سرش را پایین انداخت و کسل شد و خاموش گردید. از آن به بعد صبحها که زود بیدار میشد میآمد دم پای من، لحاف را کمی از روی پایم میکشید و جیکی میزد. اگر حرف نمیزدم، بعد از دو سه بار میفهمید که خواب هستم و میرفت. اگر نه… میگفتم بهبه… چه صدای خوبی… و او شروع به خواندن میکرد.
استاد در دورهی اشتغال به شغل اداری و قضایی هم از موسیقی دور نماند و موسیقی جایگاه ویژهای در زندگی او داشت. نه تنها از ابزار موسیقی برای توجه به مبدأ استفاده میکرد بلکه در این مدت، دائم در حال تحقیق بود. هر بار در هر جایی که زندگی میکرد، به قصد تحقیق و دیدن شیوههای تازه، رابطهای با اساتید موسیقی برقرار میساخت. در تهران نیز با موسیقیدانان بزرگی چون درویش خان و ابوالحسن صبا رفت و آمد داشت. استاد علاوه بر تنبور، در نواختن تار و سهتار و ویولون تبحر داشت. در همین جابهجاییهای شغلی بود که با موسیقی ترکی و خراسانی نیز آشنا شد.
در دو چیز برایم فوت وقت نشد، تنبور و سلوک معنوی.
از آنجا که برای استاد الهی موسیقی، قبل از هر چیز، وسیلهای برای تفکر و عبادت بود، همیشه در تنهایی یا به ندرت در جمع کوچکی از نزدیکان و دوستان به نواختن تنبور میپرداخت.